17-زمانی که عنکبوت بودم...
اگه فکر میکنید که مرد عنکبوتی بودم سخت در اشتباهید!
یادمه پیش دبستانی بودم که دندونهای شیری ام افتاد ...از اون موقع بود که بابا محمد
صدام میکرد: عنکبوت
دندونایی که با هزار درد وسختی تو 7ماهگی در آوردم همش پر زد ورفت... اما در عوض اونشب فرشته های مهربون زیر بالشتم جایزه های قشنگی به جای دندونام گذاشتن../
نمایی دیگر از بی دندون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی